از شعرهایم!

ساخت وبلاگ
ترس جان by Curzio MalaparteMy rating: 4 of 5 starsبلاخره با هزار جان کندن خواندمش! خواندن پی‌دی‌اف این کتاب، با حروف‌چینی بد و توی‌هم‌رفتۀ انتشارات نیل، و با رسم‌الخط عجیب آقای بهمن محصص، به رمزگشایی نسخۀ خطی کتابی از قرن پنجم هجری قمری می‌مانست. خاصه وقتی «جایی که» را آقای محصص «جاای‌که» می‌نویسد، یا «صدایی» را «صداای»، و وقتی صدها نام شهر و خیابان و نقاش و نویسنده و شخصیت‌های نظامی و سیاسی به ایتالیایی در کتاب هست، واقعاَ اراده می‌خواهد این نسخه از این کتاب را خواندن.با این همه، پوست اگر وصفی یک‌کلمه‌ای در حقش ادای محتوای آن باشد «دهشتناک» است. کتابی سرتاسر دهشت، هول، جنون و قساوت. همه اینها از گره خوردن نام انسان با جنگ بیرون می‌آید. و چه اختراع دهشتناکی بود جنگ.پوست ضدجنگ‌ترین کتاب ممکنی است که کسی می‌تواند نوشته باشد. مالاپارته به هزار زبان این جملۀ انتهایی کتاب را تکرار می‌کند: بردن جنگ خجالت‌آور است.پوست رمان نیست. صراحتاً می‌نویسم که پوست رمان نیست. نه خبری از شخصیت در آن است نه خبری از داستان و گره و امثالهم. مالاپارته ورود پیروزمندانۀ نیروهای متفقین به سرکردگی آمریکا به خاک ایتالیا را (در مقام یکی از کشورهای عضو متحدین)، از شهر ناپل تا رم، در سال 1943 گزارش کرده است. اما چه گزارشی، که حقا فقط از یک نویسنده برمی‌آید.رویدادهای هول‌انگیز بسیاری در این کتاب شرح داده شده است که مو به تن راست می‌کند و آدمی حیران می‌ماند که تاریخ چه‌ها که ندیده است و بر انسان چه‌ها نرفته‌ است. برای مثال، توصیف نویسنده از آخرین فوران آتشفشان وزوو، که در اثنای جنگ رخ می‌دهد، حیرت‌انگیز است.باقی را، که همه از هولناکیِ جنگ سرچشمه می‌گیرد، خودتان در کتاب خواهید خواند.هشدار لو رفتن داستاناگر بخو از شعرهایم!...
ما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 37 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 6:24

از باران گیلان by کیهان خانجانیMy rating: 3 of 5 starsبا اینکه گردآورنده در پشت جلد کتاب گفته است داستان‌های نویسندگانی با سبک‌های گوناگون که هر یک به سیاق خود می‌نویسد، اما من شاهد این گوناگونی نبودم. نه در سبک، نه در قلم و نه در ساختار. از قضا، شباهت‌هایی نیز در ساختار اغلب داستان‌ها می‌شد یافت که ناشی از آموزش در یک کلاس است. مثلا، حضور زبان گیلکی فقط در یک داستان پررنگ بود. زبان گیلکی صرفا نمایندۀ یک زبان نیست، بلکه شیوۀ متفاوتی از زیستن نیز هست که خاص گیلک‌هاست. چنین عناصری در داستان‌های این کتاب حضور نداشتند تا آن گوناگونی را شاهد باشیم.نکته‌ای که می‌شد از این مجموعه دریافت، و البته در کل ادبیات داستانی معاصر ایران هویداست، داستان‌های آپارتمانی، یا اگر بتوان گفت، خانگی یا خانوادگی است. روایت‌هایی که از دل خانه و زندگی عادی بیرون می‌آید. به‌نظرم، به قدر کافی از این دست داستان‌ها را در رمان و داستان کوتاه‌مان خوانده‌ایم؛ بس است.اغلب داستان‌های این مجموعه، به جز دوتا، اگر اشتباه نکنم، همگی داستان‌هایی بودند که محل وقوع آنها در خانه یا آپارتمان بود. این روحیه یک‌جا نشستن و داستان نوشتن، اساساً از نظر من به ادبیات ما ضربه زده است. هیچ ماجراجویی‌ای در آنها رخ نمی‌دهد. منظورم از ماجراجویی بیش از آنکه Adventure، به معنای سبکی‌اش باشد، ذهن پرتکاپو و تجربۀ زیستۀ متفاوت است. وگرنه تجربه آپارتمان نشینی و مصائبش را، من هم دارم.چنین خصیصه‌ای را فقط در داستان «برادران کلوان» دیدم. در این داستان جنگل بود و رود بود و پل بود و عوارض طبیعی شهر نویسنده، فومن. به‌شخصه بسیار به دنبال چنین روایت‌هایی در داستان‌های خودمان می‌گردم، که هرچه بیشتر می‌گردم، کمتر پیدا می‌کنم. اتفاقاً پیش از خواندن از شعرهایم!...
ما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 38 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 6:24